به گزارش سینماپرس، فیلم سینمایی «کار کثیف» ظاهرا میخواهد به آسیبهای اجتماعی بپردازد اما به دلایلی بیشتر برای ایجاد جذابیت کاذب و فریب مخاطب دارد از سوژه ملتهب خود سوءاستفاده میکند.
هیچ فیلمی به صرف موضوعش اجتماعی و دغدغهمند نخواهد بود و نوع و کیفیت پرداخت فیلمساز به سوژه است که تعیینکننده است. میتوان فیلمی درباره مهم ترین مسائل اجتماعی ساخت که به جای واکاوی و نقد آنها در نهایت به گسترش و ستایش خواسته یا ناخواستهشان بینجامد. بنابراین نسبت فلیمساز با موضوع مسأله اساسی است و نه خود موضوع؛ چراکه میتوان درباره بهترین و مقدسترین موضوعات هم فیلمهای بسیار بدی ساخت.
با این توضیح، کار کثیفِ خسرو معصومی نیز اجتماعینما است و ناتوان درک و تحلیل مسأله. فیلمی که مثلا در مذمت عرق فروشی است. درباره پسر جوانی که به خاطر بیکاری و از سر ناچاری مجبور میشود برای خرج زندگی عرق بفروشد. کدام بیکاری و کدام ناچاری؟ حتی یک تلاش برای کار پیدا کردن از او نمیبینیم. شخصیت اصلی فیلم (پدرام شریفی) دانشجوی حقوق بوده و به خاطر بیکاری درس و دانشگاه را هم رها کرده است. اما خانهای که در آن زندگی میکند، نوع پوشش خود و همسر و فرزندش، وضعیت خانواده همسرش همه علیه ادعای فیلمساز درباره بیپول بودن او عمل میکنند. علاوه بر این اگر او واقعا بیکار است و در عین حال نمیخواهد به کار خلاف هم کشیده شود چرا هیچ تلاشی برای پیدا کردن یک کار سالم نمیکند. چرا به راحتی میپذیرد که عرق بفروشد؟
نکته دیگر اینکه پلات و طرح داستانی فیلم شدیدا خطی و فاقد کشمکش ذاتی و درونی است. از لحظهای که شخصیت اصلی فیلم میپذیرد که عرق بفروشد فیلمساز زمان زیادی را تلف میکند بدون اینکه اطلاعات خاصی بدهد و قصه را پیش ببرد. مدام پیش آدمهای مختلف میرود و به آنها عرق میفروشد. درحالیکه میشد در یکی دو صحنه و به سرعت آن را برگزار کرد.
کار کثیف، فاقد کمترین منطق روایی است. در جایی از فیلم کسی که (فرهاد) شخصیت اصلی داستان از او عرق میگیرد و به دست مشتریها میرساند لو میرود. اما او قبل از اینکه پلیس دستگیرش کند در میرود. ولی خودش دو روز بعد به آنجا برمیگردد و پلیس دستگیرش میکند! طبیعتا پر واضح است که هر کس با کمترین هوش انسانی میداند که وقتی خانهاش لو رفته به احتمال بسیار زیاد پلیس انتظارش را میکشد! بعد چطور ممکن است کسی که در سطح گستردهای عرق قاچاق میکند این بدیهیات به عقلش نرسیده باشد؟
فیلم خسرو معصومی کشدار، ملالآور و طولانی است. بدون لحظات کمیک که میتوانست تماشای فیلم را برای مخاطب قابل تحمل کند. یکی دو لحظه بامزه فیلم هم شدیدا سطحی و توهینآمیز است. مثل لحظهای که پسر فرهاد باد شکمش را خالی میکند! خنداندن به چه قیمتی؟ احترام به مخاطب چه میشود؟ این بود فیلم اجتماعی؟
از اجرای تلویزیونی و دیالوگنویسی ابتدایی و شخصیتهای اضافی فیلم که بگذریم، میرسیم به پایان فیلم. پایان غیر انسانی و شدیدا بیرون از منطق فیلم. فرهاد در ترکیه است و میخواهد از کشور خارج شود. برای اینکه لو رفته و میترسد به ایران برگردد. زن و بچهاش میخواهند برگردند. در نهایت، فیلمساز ما زن و بچه فرهاد را غرق میکند. برای جمع کردن قصهای که شکل نگرفته و مانده بود کجا تمامش کند. مرگی مبتنی بر تصادف که حال مخاطب را بد میکند. آنها چه گناهی کردهاند؟ چرا فیلمساز تاوان اشتباه فرهاد را از آنها میگیرد؟ و کلی پرسش دیگر.
کار کثیف خسرو معصومی با هر معیاری فیلم بدی است. چه در مضمون و چه در فرم. حضورش در فیلمهای انتخابی جشنواره آن هم وقتی تعداد فیلمها به نسبت سالهای گذشته شدیدا پایین آمده چه معنایی دارد؟ برای پاسخ به این پرسش چارهای نداریم جز اینکه صبر کنیم و به تماشای دیگر فیلمهای سیوششمین دوره جشنواره فیلم فجر بنشینیم.
* ایسکانیوز
ارسال نظر